شایداین آخرین باشد!!!!!!

فریاد درتنهایی

من اینجامینویسم..برای خودم...برای خودت....
شایداین آخرین باشد!!!!!!
 

اشک رازیست ولبخند رازیست

عشق رازیست!

اشک ان شب لبخند عشقم بود...

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم

مرا فریاد کن!!! 

درخت با جنگل سخن میگوید!

علف با صحرا!

ستاره با کهکشان و من با تو سخن میگویم.

نامت را به من بگو دستت را به من بده

حرفت را به من بگو قلبت را به من بده

من ریشه های تو را در یافتم با لبانت برای همه سخن گفتم!

و دستهایت با دستان من آشناست

در خلوت روشن با تو گریستم برای خاطر زندگان

ودر گورستان تاریک با تو خوانده ام زیبا ترین سرودهارا

زیرا که مردگان این سال عاشق ترین زندگان بودند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,ساعت21:47توسط realy was lover ali |



باحال دانلود